با سلام و خوش آمدگویی خدمت بازدیدکنندگان عزیز.
هدف از ایجاد این وبلاگ برای روشن ساختن این که شیعه واقعی کیست؟
و چه کسانی دارند بر علیه شیعه فعالیت میکنند رو خدمت شما معرفی کنیم و مطالبی دیگر. ان شاءالله با همراهی شما قدمی برای امام زمان(عج) برداریم. با تشکر ویژه
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
حضرت عباس(ع) در میان برادران حضرت سیدالشهدا در علم و ایمان و معرفت از جایگاهی خاصی بهره مند بود. امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس با بصیرت و سخت ایمان بود،همراه اباعبدالله (ع) جهاد کرد و امتحان خوبی داد تا به شهادت رسید. رشادت هایی که در طول سفر کربلا و هنگام کارزار از عبد صالح خدا یعنی قمر بنی هاشم آشکار گردید،تماما گواه بر این است که سراسر وجود آن عزیز ،مملو از عشق به خدا و امام زمانش بوده است.
شب نهم محرم آن گاه که سپاه کوفه به سمت خیام حسینی هجوم آورد،حضرت سیدالشهدا(ع) جناب قمر بنی هاشم رااین گونه مخاطب قرار دادند: برادرم جانم به فدایت!سوار مرکب شو برو بپرس که از چه رو به این هجوم آورده اند. امام معصوم تعبیر"فدایت شوم" برای جناب علمدار دارند.این تعبیر حاکی از بلند و جایگاه ویژه حضرت عباس نزد آن حضرت است.
۲-شمایل و خصوصیات فردی حضرت عباس(ع):
جناب قمر بنی هاشم بزرگ ترین فرزند حضرت ام البنین است که در سال بیست و ششم هجری به دنیا آمد و در حادثه کربلا ۳۴سال از عمر شریف آن بزرگوار می گذشت. هنگام شهادت امیرالمؤمنین(ع) چهارده ساله بود و در طول امامت آن امام همام همگام و همراه پدر و برادران در صحنه های اجتماعی حضور داشت.ده سال یار ویاور امام زمانش حضرت مجتبی(ع) بود و پس از شهادت آن امام معصوم در رکاب مقتدا و مولایش اباعبدالله الحسین(ع) به دفاع از حریم ولایت مشغول بود. حضرت قمر بنی هاشم،پنج فرزند داشت،چهار پسر به نام های عبدالله،فضل،حسن،قاسم و یک دختر. از جمله خصوصیات جناب قمر بنی هاشم این بود که با تمام وجود به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عشق می ورزید به گونه ای که زبان زد خاص وعام بود.
۳-کرامت حضرت عباس(ع)
مرحوم سید محمد قزوینی،امام جماعت حرم حضرت عباس(ع) نقل می کند: "روزی هنگام نماز مغرب دیدم جمعی از خاندان آیت الله آل کبه،جوانی حدودا ۱۴سال را که فوت کرده بود داخل حرم حضرت ابالفضل (ع) آوردند و جسم بی جان جوان را کنار ضریح مطهر رها کردند و عرضه داشتند:ابوفاضل!چندین سال قبل آمدیم و از تو فرزندی خواستیم،به برکت شما خداوند به ما عنایت کرد.اکنون که فصل توشه گیری و بهره جستن از آن فرزند است،خداوند او رااز ما گرفت.از خدا بخواه او زنده شود و به ما برگردانده شود.جوان را رها کردند و رفتند.من پیش خود اندیشه کردم مردم عوام از یک امامزاده چه توقعات و انتظاراتی دارند!چه طور می شود مرده ای زنده شود؟ به خانه رفتم،ثلث آخر شب بود در عالم رؤیا دیدم بارگاه قمر بنی هاشم مملو از جمعیت است و منبر گذاشته اند و بر فراز آن منبر،بزرگی خطابه می خواند و شبه های نورانی در محفل و مجلس حضور دارند. سؤال کردم چه خبر است؟گفتند:رسول اکرم (ص) و ایمه معصومین (ع) هستند که در حرم حضرت ابالفضل العباس(ع) اجتماع نموده اند. یک باره دیدم قرص ماهی کنار درب مجلس حاضر شد و به شبهی از نور عرضه داشت:برادرم حسین(ع) از جدمان رسول اکرم(ص) بخواه تا از خداوند بخواهد جوان آل کبه زنده شود.سیدالشهدا(ع) مطلب را به پیامبر (ص) عرض کردند و پس از لحظاتی پیامبر (ص) فرمودند:تقدیر الهی این گونه بوده که این جوان بمیرد. جناب قمر بنی هاشم مجددا عرضه داشت:حسین جان به جدم بگو از خدا بخواهد او زنده شود و الا لقب باب الحوائجی رااز من بگیرید. تااین مطلب را سیدالشهدا(ع)خدمت رسول اکرم(ص) رساند،خاتم الانبیا اندکی تأمل نمود و در حالی که به شدت می گریست فرمود:حسین جان!خداوند به خاطر عباس این جوان رابه دنیا برگرداند و می فرماید:عباس تا قیامت باب الحوائج است." سید می گوید:بااضطراب ووحشت از خواب پریدم.عازم بارگاه ملکوتی علمدار حسین(ع) شدم.دیدم جمعیت زیادی ازدحام نموده و غلغله ای عجیبی در حرم است.پرسیدم چه خبر است؟ پاسخ دادند ابوفاضل،جوان مرده ای را که دیشب به این جا آوردند به اذن الله حیات دوباره داده است.